دیگه داری بزرگ میشی
داشتی گریه میکردی هرچی سعی کردم آرومت کنم
نتونستم آخرش با خستگی گفتم :
آخه چیه دختر ؟
یهو گریه ت قطع شد ،
بعدش لبخند روی لبات نشست
وبا نوک زبونت تکرار کردی:
چیه
و چندین بارهم پشت سرمن هی بالبخندگفتی چیه
دخترم
داری حرف زدن رو یاد میگیری
مامانی
دیگه داری بزرگ میشی
خدا رو شکر
اینم روز ششم فروردین که بازم رفتیم بیرون
اما اینبار زهرا هم باهامون بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی